آزمون خودکارآمدی شرر (GSES)
معرفی پرسشنامهی خودکارآمدی شرر
یکی از معتبرترین ابزارهای سنجش خودکارآمدی، آزمون خودکارآمدی شرر و همکاران (GSES) است. این آزمون در سال ۱۹۸۲ طراحی شد و از آن موقع بارها مورد بازبینی قرار گرفته است. نسخهی حاضر آخرین و کوتاهترین نسخهی آن است.
مقیاس عمومی خودکارآمدی یا GSES برای افراد 12 سال به بالا طراحی شده است. از این آزمون برای ارزیابی خودکارآمدی بهعنوان توانایی سازگاری با رویدادهای استرسزا و فعالیتهای روزانه استفاده میشود.
ازجمله کاربردهای آزمون خودکارآمدی شرر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- شناخت بهتر خود
- پیشرفت تحصیلی
- بهبود عملکرد شغلی
- انتخاب پرسنل
- تصمیم برای ارتقاء شغلی، هدایت شغلی و توسعهی شغلی
قابل ذکر است این آزمون تنها دارای یک بُعد خودکارآمدی است.
توصیف خودکارآمدی
خودکارآمدی ریشه در کودکی انسانها دارد و از زمانی که کودک سعی میکند با محیط خویش ارتباط برقرار کند و وظایفی را بهدرستی انجام دهد تا زمان پیری با او همراه است؛ البته این باور ممکن است در برهههایی از زمان کمرنگتر شود. مواردی چون استرس، مشکلات عاطفی، قرار گرفتن در موقعیتهای نامناسب و … میتوانند نقش زیادی در ضعیف شدن حس خودکارامدی داشته باشند. آگاهیهای بهروز شده و برنامهریزی و قدم برداشتن در جهت رسیدن به اهدافی که برای فرد مهم است، میتواند خودکارآمدی او را ارتقا بدهد.
تقریباً همهی افراد میتوانند به اهدافی که میخواهند برسند، چیزهایی را که دوست ندارند تغییر دهند و چیزهایی را که دوست دارند به دست آورند. بااینحال، آنها این را هم میدانند که اجرای این برنامهها چندان ساده نیست. بندورا و دیگران دریافتهاند که خودکارآمدی یکی از عواملی است که نقش عمدهای در نحوهی رویکرد فرد به اهداف، وظایف، چالشها و نحوهی تعامل آنها با این موارد دارد.
خودکارآمدی بالا موجب تأثیرگذاری بر شيوهي تفكر، احساس، انگيزش يا رفتار فرد ميگردد و موجب بهبود دیدگاههای مثبت فردي و مشاركت بهتر فرد در انجام فعالیتها، تنظيم اهداف و تعهد کاری میشود.
خودکارآمدی عمومی با خوشبینی و رضایت شغلی فرد همبستگی دارد. هرچه میزان افسردگی، استرس، شکایات سلامتی، فرسودگی شغلی و اضطراب فرد بیشتر باشد خودکارآمدیاش کاهش پیدا میکند.
فرد میتواند با فکر کردن به تجربیات موفقی که در گذشته داشته است باورهای خودکارآمدی را در خود تقویت کند. در مقابل اگر شخصی باورهای سازنده را در خود تقویت نکرده باشد؛ علیرغم تجربیاتی که در طی سالها به دست آورده است، نمیتواند بهخوبی از پس وظایفی که بر او محول شده است برآید. درنتیجه از انجام کارهایی که حتی با چالش کمی روبهرو است، اجتناب میکند و پیشرفت اندکی در عملکرد او مشاهده میشود.
ویژگی افرادی که حس خودکارآمدی قویتری دارند:
- فعالیتهایی که در آن شرکت میکنند، علاقهمندی بیشتری دارند.
- به علایق و فعالیتهای خود احساس تعهد قویتری دارند.
- سریعاً خود را از شکستها و ناامیدیها رها میکنند.
- مشکلات چالشبرانگیز را بهعنوان وظایفی که باید بر آنها تسلط یابند، میبینند.
ویژگی افرادی که حس خودکارآمدی ضعیفتری دارند:
- از انجام کارهای چالشبرانگیز خودداری میکنند.
- باور دارند که انجام وظایف دشوار فراتر از توانایی آنهاست.
- روی شکستهای شخصی و نتایج منفی تمرکز میکنند.
- بهسرعت اعتمادبهنفس خود را نسبت به تواناییهای خود از دست میدهند.
انواع خودکارآمدی
در حالت کلی دو نوع خودکارآمدی وجود دارد:
خودکارآمدی ادراکشده
به این برمیگردد که فرد به تواناییهای خود در ایجاد اثرات باور داشته باشد و یک مفهوم آیندهنگر و عملیاتی است. میتوان گفت خودکارآمدی ادراکشده به باورهاي شخص در مورد تواناييهايش براي اتخاذ عملكردی مؤثر اطلاق میشود. درواقع فرد به کارآمدی خود در دستیابی به نتایج، مقابله با چالشهای پیش رو و تأثیرگذاری بر رویدادها باور دارد.
خودکارآمدی خودتنظیمی
به کنترل بر انگیزه، فرآیندهای فکری، حالات عاطفی و الگوهای رفتاری اشاره دارد.
خودکارآمدی ازاینجهت مهم است که حتی افراد خیلی مستعد هم در شرایطی که به خود باور نداشته باشند، نمیتوانند از تواناییهای خود بهخوبی استفاده کنند. بنابراین خودکارآمدی برابر با داشتن مهارتهای شخصی نیست. بلکه بدین معنی است که فرد باور داشته باشد که میتواند در شرایط مختلف (با هر نوع مهارتی که داشته باشد)، وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی فرد اعتقاد دارد که میتواند بهطور مؤثر به اهدافی که برایشان برنامهریزی کرده است برسد، فرد کارآمدی است. کارهایی که او انجام میدهد میتواند کوچک و یا بزرگ باشد، مثل حل یک معما، موفقیت در امتحان و یا مقابله با سختیها و حل مشکلات چالشبرانگیز. حتی میشود میزان مسئولیتپذیری افراد را با توجه به مقیاس خودکارآمدی او و رفتارهای اجتماعیاش سنجید.
فواید خودکارآمدی بالا در افراد
عادتهای سالم
به گفته روانشناسان سلامت، افراد زمانی که نسبت به توانایی های خود برای انجام موفقیتآمیز وظایف اطمینان داشته باشند، تمایل بیشتری به رفتارهای سالم دارند. برای مثال، داشتن سطوح بالاتری از خودکارآمدی میتواند به فرد کمک کند تا به روتین ورزشی مشخصی برای خود داشته باشند. این امر خود به بهبود سلامت جسمی و روانی فرد کمک میکند.
خودکارآمدی همچنین عاملی است که به افراد کمک میکند تا سایر انتخابهای سبک زندگی سالم را اتخاذ کنند (مانند تلاش برای حفظ یک رژیم غذایی سالم یا تلاش برای ترک سیگار).
موفقیت تحصیلی
تحقیقات نشان دادهاند که بین تحصیلات و خودکارآمدی ارتباط وجود دارد. به عبارتی خودکارآمدی با راهبردهایی که دانشآموزان استفاده میکنند، اهدافی که دانش آموزان برای خود تعیین میکنند و دستاوردهای تحصیلی آنها مرتبط است. این بدان معناست که آن دسته از افرادی که سطح خودکارآمدی بالاتری دارند میتوانند در مدرسه بهتر عمل کنند و سازماندهی بیشتری داشته باشند.
درمان فوبیا
بندورا معتقد بود که خودکارآمدی میتواند در درمان فوبیا موثر واقع شود. برای آزمون صحت این فرضیه او آزمایشی برای افرادی که از مار میترسیدند طراحی کرد و به این نتیجه رسید که هرچه خودکارآمدی فرد بیشتر باشد راحتتر میتواند فوبیای خود را درمان کند.
راههای افزایش خودکارآمدی
باورهای افراد در مورد تواناییهایشان میتواند تأثیر زیادی بر میزان عملکردشان داشته باشد. توانایی یک ویژگی ثابت نیست؛ بلکه واجد تنوع زیادی است. افرادی که احساس خودکارآمدی دارند، بعد از شکست، به راه خود ادامه میدهند. آنها بهجای نگرانی در مورد اینکه چه چیزی ممکن است اشتباه باشد، در مورد نحوهی حل مسائل برنامهریزی و اقدام میکنند. چهار راه برای افزایش خودکارآمدی افراد وجود دارد:
تأکید بر مدلسازی همسالان
مدلسازی همسالان به یادگیری مهارتهای اجتماعی از طریق بازیها و فعالیتهایی که در اطراف فرد هستند، گفته میشود. همانطور که یک معلم الگویی برای یک دانشآموز است، مدیر الگویی برای کارمند میشود. این مدلسازی میتواند در هر سنی اعمال شود. البته برای کودکانی که در مراحل اولیه یادگیری هستند و مدلسازی بهطور مستقیم توسط نزدیکان آنها (خواهران، برادران، والدین، معلمان، دوستان) شکل میگیرد، بسیار مؤثرتر است.
به بیان ساده، مدلسازی همسالان، زمانی شکل میگیرد که یک کودک یا یک بزرگسال رفتارهای اجتماعی خوبی از خود نشان میدهد. همچنین علاقهمند است که همان ارزشها را به یک فرد جدید منتقل کند. بهعنوانمثال یک محیط کاری را در نظر بگیرید که در آن یک کارمند در طول یک هفته در مرکز توجه قرار میگیرد و رفتارهای تجاری و اجتماعی خوبی از خود نشان میدهد. این کارمند تبدیل به الگویی برای بقیه کارمندان شرکت خواهد شد. دیگران میخواهند یاد بگیرند که چگونه به شیوهی این کارمند رفتار کنند. بهخصوص اگر این رفتار خوب به آنها کمک کند تا به موفقیتهای بیشتری دست یابند و مورد تشویق مدیر خود قرار بگیرند.
تأکید بر بازخورد گرفتن
باور اشتباهی که در مورد بازخورد گرفتن وجود دارد این است که اگر کسی به افراد بازخورد ندهد، یعنی کار خود را به نحو احسنت انجام دادهاند. حتی عبارت “بازخورد نگرفتن خود یک بازخورد عالی است” نیز در ذهن عموم رایج شده است.
بازخورد اگر با نیت و شیوهی درست انجام شود، میتواند یکی از مهمترین منابع ایجاد سطوح خودکارآمدی باشد. کارمندان و دانشجویان هر دو تمایل دارند بدانند چگونه کار میکنند. برای اینکه بازخوردها کارکرد مثبتی داشته بانشد، باید بهطور خلاصه و مکرر ارائه شود. اگر بازخورد مکرر نباشد، افراد در مورد آینکه کار خود را همانگونه که هست، انجام دهند یا نه، سردرگم خواهند شد و اگر مختصر نباشد، متوجه نخواهند شد که دقیقاً در چه موردی مشکل دارند و باید آن را اصلاح کنند. به قول بیتی، وودمن، فاکی و دمپسی در سال 2015، خودکارآمدی و اجرای فعالیتهای بعدی، پس از دریافت بازخورد دقیق و باکیفیتتر بهبود مییابد.
تأکید بر مشارکت
مشاركت در هر محيط كاري امري ضروري است زیرا فرد را تشويق ميكند تا فعال و متعهد باشد. همچنین ويژگيهاي فوقالعادهای را در فرد ایجاد میکند که بر خودکارآمدی او تأثیر مثبت میگذارد.
مشارکت بهویژه در سنین پایین بسیار مهم است. آن دسته از دانشآموزانی که با کلاس درگیر هستند، نهتنها در یادگیری دروس خود فعالتر هستند، بلکه احتمالاً اطلاعات بیشتری را در مورد مطالب میآموزند. مشارکت فعال در کلاس نیز با داشتن مهارتهای تفکر انتقادی در سطح بالا، مرتبط است. بهعلاوه، مشارکت یکی از ویژگیهای اساسی مدل همسالان است. فردی که قبلاً در یادگیری فعالانه شرکت کرده است، میتواند به روش مشابه به دیگران آموزش دهد.
مشارکت در فعالیتهایی که باعث میشوند افراد درک عمیقتری از یک متن ساده داشته باشند، میتواند انگیزه افراد را به داشتن تفکر عمیقتر سوق دهد. مهمتر از آن، مشارکت دانشآموزان کمک میکند تا از یکدیگر بیاموزند. افراد تمایل دارند سطح خودکارآمدی خود را بسته به نحوهی رفتار کسانی که به آنها نزدیکتر هستند افزایش دهند.
تأکید بر قدرت انتخاب افراد
مهم است که افراد بتوانند انتخابهای خود را داشته باشند. چراکه باعث میشود احساس مسئولیتپذیری در افراد افزایش یابد و هرکس خود را مسئول امورات خویش بداند. این انتخابها میتوانند مثبت و یا منفی باشند. ولی به افراد اجازه میدهند اشتباهاتی مرتکب شوند تا عمیقتر بیاموزند و یا با مسائل بهتر برخورد کنند. نصیحت با دستور یکسان نیست. وقتی توصیهای به کسی میشود، این مسئولیت خود شخص است که بر اساس توصیه عمل کند یا نه. به همین دلیل است که یک همتا – اگرچه بسیار مفید – کافی نیست. فرد باید درک کند که در پایان روز تنها کسی که باید از او الگوبرداری کند خود اوست. در واقع آدم باید تلاش کند تا از فردی که دیروز بوده است، شخصیت بهتری بسازد.