خودمدیریتی چیست و چطور میتوان این مهارت را کسب کرد؟
در کتاب باز انجام نویسنده به صاحبان کسبوکارها پیشنهاد میکند که خودمدیرها را به کار گیرند. براساس آنچه که در این کتاب آورده شده است:
“خویشمدیرها آدمهایی هستند که خودشان هدف را مییابند و به دنبال آن میروند. نیاز به هدایت و راهنمایی سنگینی ندارند. نیازی نیست که هر روز به آنها سر بزنید. آنها هر کاری که یک مدیر باید انجام دهد را انجام میدهند، مشخص کردن کار، واگذاری کارها، تعیین اینکه چه چیزی باید انجام شود و … . ولی این کارها را خودشان برای خودشان انجام میدهند.
این آدمها شما را از اینکه بالای سرشان باشید، رها میکنند. خودشان راه را مییابند. هنگامیکه تنهایشان میگذارید، از اندازه کاری که انجام دادهاند، شگفت زده میشوید. نیازی به دستگیری یا سرپرستی فراوانی هم ندارند.
چگونه میتوانید این آدمها را بیابید؟ به گذشتهشان بنگرید. آنها در شغلهای دیگرشان، شیوهی انجام کار را مشخص کردهاند. چیزی را خودشان راهاندازی کردهاند، یا یک جوری پروژه خود را آغاز کردهاند. شما کسی را میخواهید که توانایی ساخت چیزی را از آغاز داشته باشد و تا پایان آن را ببیند. اگر این آدمها را بیابید، دیگران در گروه میتوانند بیشتر کار کنند و کمتر سرپرستی.”
خودمدیریتی چیست؟
خودمدیریتی توانایی ما برای مدیریت رفتارها، تفکرات و عواطفمان به شیوهای آگاهانه و مولد است. شخصی که از مهارت خودمدیریتی برخوردار است، میداند که در شرایط مختلف چه کاری باید انجام دهد و آن را به شیوهی مناسب اجرایی میکند. به عنوان مثال، افراد با توانایی خودمدیریتی میدانند که چه زمانی باید از یک بازی ناعادلانه جدا شوند، چطور عصبانیت خود را کنترل کنند، چگونه به هنگام دورکاری تمرکز خود را حفظ کنند، برای رسیدن به تناسب اندام چه کارهایی باید انجام دهند و تمام این کارها را به خوبی دنبال میکنند.
افراد خود مدیر وظایف شخصی خود را در جنبههای گوناگون زندگی درک کرده و مسئولیتهای خود برای رسیدن به هدف مربوطه را بر عهده میگیرند.
خودمدیریتی و ارتباط آن با هوش هیجانی
تعریف خودمدیریتی ریشه در نظریه هوش هیجانی دارد که میتوان آن را خود کنترلی نیز نامید. خود کنترلی یعنی دسترسی آگاهانه به افکار، خواستهها و احساسات.
در واقع، زمانیکه از آگاهی خوبی از احساسات و عواطف خود داشتیم، میتوانیم آنها را به صورت مناسب کنترل و بیان کنیم. کسانی که از مهارتهای خود آگاهی و خود کنترلی برخوردار هستند، در مسیر شغلی و شخصی خود با مشکل چندانی مواجه نخواهند شد.
چرا خود مدیریتی در سازمان از اهمیت بالایی برخوردار است؟
همانطور که در کتاب باز انجام آورده شده است و در ابتدای این متن به آن اشاره کردیم و از منظر سازمانی، توانایی اعضای تیم برای خودمدیریتی در عملکرد موثر سازمان بسیار مهم است. محیطی را تصور کنید که در آن هر یک از اعضای تیم وظایف خود را درک میکنند و در کارهای خود استراتژی و برنامهی تیم را دخیل میدانند.
وقتی هر یک از اعضای تیم مسئولیتها، اهداف و آنچه را که برای رسیدن به این شرایط لازم است را درک میکند، میتواند تصمیمات بهتری بگیرد و سهم خود را برای دستیابی به اهداف تیم ایفا کند.
چطور مهارتهای خودمدیریتی خود را بهبود ببخشیم؟
آیا تا به حال برایتان اتفاق افتاده که برای تماشای فیلم مورد علاقهتان تا نیمههای شب بیدار بمانید، حتی با اینکه میدانید فردا روز شلوغی در پیش دارید؟ آیا تاکنون اتفاق افتاده که یک پروژه را در زمان مقرر تحویل ندهید، با اینکه زمان کافی هم در اختیارتان قرار داده شده بود؟ آیا شده برای یک امتحان تا دقیقه ۹۰ درس بخوانید؟
اینها همه نشانههایی هستند که نشان میدهند، شما باید روی قابلیتهای خودمدیریتی خود کار کنید. اگر به اکثر سوالات بالا جواب بله دادید، ادامهی این متن را از دست ندهید.
۱) نقش خود را به وضوح بدانید
برای اینکه مهارتهای خودمدیریتی داشته باشید، باید بتوانید به وضوح از نقش خود اطلاع داشته باشید. بدانید که کار شما برای چه کسانی کاربرد دارد و عملکرد شما چگونه اندازهگیری میشود. به عنوان مثال، علی به عنوان یک شخص خودمدیر در یک تیم بزرگ نقش مدیر محصول را بر عهده دارد. علی میداند که کارش تهیهی پلنها و استراتژیهای محصول برای رفع نیازهای بازار است و کارهایی که انجام میدهد در موفقیت تیم فروش بسیار تاثیرگذار است. او همچنین میداند که کارهایی که انجام میدهد به تیم توسعهدهنده وابسته است و باید هماهنگیهای لازم با آنها را در نظر بگیرد.
۲) اهداف خود را با اهداف تیم همتراز کنید
موفقیت سازمانی به تک تک اعضای تیم وابسته است که بتوانند برای رسیدن به یک هدف مشترک با هم کار کنند.
برای اینکه سازمان با تیمی از افراد خودگردان اداره شود، هر یک از ما باید تصویر بزرگ را درک کنیم و اهداف خود را با اهداف سازمان همسو کنیم. بدین ترتیب میتوانیم مسیر خود را بشناسیم و هر آنچه را که به استراتژی ما کمکی نمیکند، از برنامه حذف کنیم.
به عنوان مثال، علی با تیم صحبت میکند و متوجه میشود که استراتژی اصلی شرکت برای سال جدید ورود به یک بازار جدید است. بنابراین علی میداند که باید نیازهای منحصر به فرد آن بازار را شناسایی کند و تسکهای خود را متناسب با هدف تعیین شده انتخاب کند تا در سریعترین زمان ممکن کارهایی را که به عهده دارد را به سرانجام برساند.
۳) برنامهریزی استراتژیک بدانید
مهارت بعدی در این فرآیند استفاده از برنامهریزی استراتژیک است. توانایی درک اهداف سازمانی و انجام کارهایی که تیم را برای رسیدن به آن اهداف پشتیبانی و حمایت میکنند.
به عنوان مثال، علی برنامههایی برای بازاریابی تدارک دید، منابع و مهارتهای تیمش را ارزیابی کرد، با تیم فنی صحبت کرد و تلاش کرد تا همهی محدودیتهای سیستم را بفهمد.
۴) توانایی اولویتبندی داشته باشید
اکنون که میدانید چه کارهایی باید انجام شوند، بهتر است آنها را اولویتبندی کنید و تعیین کنید که در چه مدتزمانی قادر به انجام آنها خواهید بود. به عنوان مثال، علی اولویتها را تعیین کرده بود و مشخص کرد که طی بازه زمانی سه ماهه، هر هفته یکی از اولویتها را پشت سر خواهد گذاشت. برای این منظور او زمانبندیها را در تقویم خود یادداشت کرد و کارهای کم اهمیت دیگر را از برنامه حذف کرد تا بتواند هدف جدید تیم را پشتیبانی کند و در زمان تعیین شده کارها را تحویل دهد.
۵) خود آگاهی خود را بالا ببرید
خودآگاهی از پیششرط های رسیدن به خود کنترلی است. در واقع همانطور که از اسم خودآگاهی مشخص است، این واژه به معنی شناخت کامل شما از خودتان است. به عنوان مثال، علی میداند که کار جدید باعث ایجاد استرس در زندگی او شده و از لحاظ بسیار در عذاب است.
او تلاش میکند تا این فرصت را به عنوان موقعیتی برای موفقیتهای بیشتر بداند و نقاط قوت خود را یادداشت میکند تا مطمئن شود، بهترین گزینه برای این منظور است.
۶) روی رفتارهای خود کنترل داشته باشید
همانطور که در مورد قبلی گفتیم، خود کنترلی به معنی کنترل رفتارهای خود است. به عنوان مثال، وقتی علی میداند که در شرایط غیرمعمول احساس ترس دارد و در چنین شرایطی معمولا هنگام بحث، عصبی جواب میدهد، میتواند با تفکر منطقی در مورد نقاط قوت خود فکر کند و بر احساس ترس خود غلبه کند.
۷) مراقب خودتان باشید
تنها کسی که واقعا میتواند مسئول مراقبت از ما باشد، خود ما هستیم. پیشرفت از خود ما آغاز میشود. بسیاری از ما فکر میکنیم از خود گذشتگی نجیبانه است، به فکر خوشحال کردن خودمان بودن، خودخواهانه است و موارد مشابه دیگر. با این حال، واقعیت اینست که برای اینکه بتوانیم در بلند مدت همواره فردی بهرهور و ارزشمند برای تیم باشیم، باید تعادل را رعایت کنیم. باید به خواستههای دیگران اهمیت دهیم، تا زمانیکه با خواستههای خودمان در تضاد نباشند. ش