چگونه از تئوری انتخاب برای شناسایی و رفع نیازهای اساسی خود بهره گیریم؟

,
تئوری انتخاب

تئوری انتخاب، نگرشی جدید در روانشناسی امید و آزادی فردی

تئوری انتخاب در یک تعریف ساده، در مورد انتخاب‌ها و چگونگی و چرائی انجام آن‌هاست. تئوری انتخاب تبیین می‌کند که ما به‌عنوان یک انسان برای دست یافتن به آنچه می‌خواهیم، چگونه رفتارمان را انتخاب می‌کنیم. بر اساس این تئوری تمامی آنچه ما انجام می‌دهیم یک رفتار است و نیز اینکه همه رفتارها عمدی بوده و از درون ما برانگیخته می‌شوند. این برخلاف نظر صاحب‌نظرانی است که می‌گویند ما در دنیایی از کنترل بیرونی به سر می‌بریم و توسط عوامل بیرونی برانگیخته می‌شویم.

ویلیام گلاسر در کتاب نظریه انتخاب به ماشین رفتار و نقش ما در مسئولیت انتخاب رفتار خود می‌گوید:

ما افسرده نمی‌شویم، بلکه آن را انتخاب می‌کنیم. همین‌طور که شاد نمی‌شویم بلکه شادی می‌کنیم. پس انسان‌ها رفتارهای خود را انتخاب می‌کنند.

این نظریه به چرایی و چگونگی رفتار یک فرد می‌پردازد و به نیت و نحوه بروز آن می‌پردازد.

ویلیام گلاسر، روان‌پزشکی است که از چارچوب‌های متعارف روان‌پزشکی فاصله گرفته است. او اصرار دارد که راهکار بسیاری از مشکلات ما انسان‌ها، در اصلاح رفتارها و انتخاب‌هایمان نهفته است و نه استفاده از داروهای شیمیایی. او معتقد است که هر چه مرکز کنترل درونی در انسان‌ها بیشتر تقویت و تثبیت شود، مشکلات و چالش‌هایشان در زندگی کمتر خواهد شد.

گلاسر نگرش روانشناسی رایج را روانشناسی کنترل بیرونی (External Control Psychology) یا روانشناسی برون‌نگرمی‌نامد. درحالی‌که روانشناسی کنترل بیرونی باعث می‌شود که رفتارهای تشویقی و تنبیهی و تلاش برای کنترل دیگران، شدت پیدا کند.

گلاسر باور دارد تمام فلسفه تئوری انتخاب بر انگیزه درونی و انتخاب استوار است. هر رفتاری که از انسان سر میزند چه مثبت و چه منفی بر اساس انگیزه درونی نشأت می‌گیرد نه عوامل بیرونی. واقعیت این است که ما بی‌دلیل رفتاری را انجام نمی‌دهیم و برای هر یک هدف داریم. مثلاً یک از این اهداف می‌تواند تحت کنترل قرار دادن شرایط باشد.

شعار تئوری انتخاب این است:
انسان در هر لحظه رفتاری از خود نشان می‌دهد که بهترین تلاش برای ارضاء نیاز اوست و باید به یک هدف ختم شود.

✅ ماشین رفتار

یکی دیگر از مباحثی که ویلیام گلاسر مطرح کرد ماشین رفتار در انسان‌ها است. او رفتار ما را به ماشینی تشبیه کرد که شامل چهار چرخ احساس، فیزیولوژی، عمل و تفکر است. دو چرخ جلو از عمل و فکر تشکیل شده‌اند که در راستای یکدیگر قرار دارند و چرخ‌های عقب نیز شامل احساس و فیزیولوژی است که تابع مسیر حرکت فکر و عمل هستند.

انسان‌ها مسئول رفتار خود هستند و بنا به عوامل درونی واکنش نشان می‌دهند. حال سؤال این است که نقش دیگران چیست؟

دیگران حتماً در رفتار ما تأثیر دارند اما تعیین‌کننده نیستند. تمامی رفتارها از درون برانگیخته می‌شود و ما مسئول آن هستیم. مثلاً اگر کسی فحاشی کرد ما بر اساس انگیزه درونی واکنشی نشان می‌دهیم. دیگری ما را دعوت می‌کند که چه رفتار کنیم پس اجباری در کار نیست که چگونه رفتار کنیم.

مثلاً وقتی می‌گوییم “تو اعصاب من را خورد می‌کنی” این یعنی یک عامل بیرونی توانسته بر رفتار ما تأثیر بگذارد و کنترل ما را در دست بگیرد. درصورتی‌که اگر بتوانیم بر رفتار و ذهن خود کنترل داشته باشم، بر اساس عوامل درونی تصمیمی می‌گیریم و می‌توانیم رفتارهای درست‌تری را بروز دهیم.

✅ چهار مفهوم بنیادین

چهار مفهوم بنیادین در تئوری انتخاب عبارت‌اند از:

  • نیازها
  • خواسته‌ها
  • دنیای ادراکی
  • رفتار

در یک نگاه کلی تئوری انتخاب بر این دیدگاه استوار است که رفتارهای هر انسان، انتخاب‌های او برای ارضای نیازهایش است. این رفتارهای هدفمند بیش‌تر از انگیزه‌های درونی ریشه می‌گیرند تا عوامل و محرک‌های بیرونی. این دیدگاه دربردارنده این مضمون است که رفتار ما در هر زمان بهترین تلاش ما برای کنترل دنیای پیرامونمان و نیز خودمان به‌عنوان بخشی از این دنیا است، بنابراین ما باید همواره به‌گونه‌ای رفتار و انتخاب کنیم که به بهترین نحو نیازهایمان را برآورده کنیم.

طبق این دیدگاه رفتار هر شخص در هر مقطع زمانی بهترین تلاش وی برای ارضای نیازهایش است. اگرچه شاید این تلاش درواقع مؤثر و مفید نباشد، ولی درعین‌حال بهترین تلاش او است و به همین دلیل روش‌های واقعیت‌درمانی سعی دارد مراجعین را یاری نماید تا از این جنبه که آیا رفتاری که اکنون انتخاب کرده‌اند نیازهایشان را برآورده می‌کند یا خیر و نیز این‌که آیا به خواسته‌هایشان رسیده‌اند یا نه رفتارهای خود را ارزیابی نمایند.

✅ پنج نیاز اساسی

پنج نیاز اساسی انسان بر اساس تئوری انتخاب شامل این موارد است:

  • نیاز به بقا
  • نیاز به عشق و احساس تعلق و معنویت
  • نیاز به قدرت (موفقیت، ارزشمندی شخصی، شهرت)
  • نیاز به آزادی و خودمختاری
  • نیاز به تفریح

۱) نیاز به بقا

این نیاز طبق دسته‌بندی هرم مازلو در کف هرم نیازها قرار دارد و شامل اعمال می‌شود که در بقاء و ادامه حیات ما نقش دارند. این نیازها شامل خوراک، مسکن، پوشاک، نیاز جنسی و امنیت است. تمام نیازهای جسمانی ضروری مانند نیاز به غذا، آب، هوا و سرپناه و پوشاک را شامل می‌شود. نیاز به تأمین امنیت برای ادامه زندگی نیز از زیرمجموعه‌های این نیاز محسوب می‌شود.

۲) نیاز به عشق و احساس تعلق و معنویت

نیاز به دوست داشته شدن و مورد توجه قرار گرفتن نیز یکی دیگر از نیازهای انسان است. نیاز به احساس تعلق و پیوند عاطفی داشتن با دیگر افراد، نیازی است که در همه انسان‌ها وجود دارد، گلاسر در مفهوم سلامت روانی فرد به اهمیت روابط متقابل بین افراد تأکید دارد. به اعتقاد گلاسر، نیاز به تعامل با دیگران و داشتن رابطه صمیمانه یکی از نیازهایی است که باعث صدور رفتار در ما می‌شود.

در مشاوره برای آموزش مفهوم نیاز به احساس تعلق سه حالت اصلی می‌توانیم در نظر بگیریم:

  • احساس تعلق اجتماعی
  • احساس تعلق شغلی
  • احساس تعلق خانوادگی

این تقسیم‌بندی این سؤال را در ذهن تداعی می‌کند که: «چگونه یک مراجعه‌کننده نیازش به احساس تعلق و پیوند با دوستانش را در مدرسه یا محیط کار یا با خانواده و اجتماع برآورده می‌کند؟»

ضروری است که مربیان و مشاوران مدنظر داشته باشند که چگونه می‌توانند زمینه‌های احساس تعلق را برای مراجع تسهیل کنند و او را یاری کنند تا با افراد مهم زندگی‌اش رابطه معنادار و رضایت‌بخش برقرار نماید. به اعتقاد گلاسر، نداشتن رابطه و پیوند عاطفی، یا وجود روابط ناخشنود یا رابطه‌ای که در آن رضایتی وجود ندارد، ریشه اصلی تمام مشکلات پایدار روان‌شناختی در افراد است.

۳) نیاز به قدرت (موفقیت، ارزشمندی شخصی، شهرت)

ذات انسان‌ها همواره میل به کنترل و مالکیت رویدادهای اطراف دارد و از گسترش قلمرو خود لذت می‌برد. این بزرگ شدن قلمرو همراه با افزایش قدرت و نفوذ بر دیگران ادامه میابد. این نیاز به‌خودی‌خود بد نیست اما در صورت زیاده‌روی در آن تبدیل به دیکتاتوری و زورگویی می‌شود.

نیاز به کسب قدرت، ثروت، تأثیرگذاری و موفقیت، همچنین حس موفقیت، پیشرفت، افتخار، اهمیت و خودارزشمندی و خودشکوفایی را نیز شامل می‌شود. نیاز به قدرت اغلب به‌صورت رقابت با افرادی که دور و بر ما هستند خود را نشان می‌دهد. همچنین توانایی انجام موفقیت‌آمیز برخی فعالیت‌ها، مثل شنا کردن یا پیاده‌روی نیز از زیرمجموعه‌های این نیاز محسوب می‌شود. به‌رغم این‌که در آن‌ها رقابتی وجود ندارد، می‌تواند تابلویی از موفقیت و اعتمادبه‌نفس در ذهن فرد تصویر کند.

به‌عنوان یک فرد نیاز ما به قدرت گاهی می‌تواند در تعارض مستقیم با نیاز ما به تعلق و صمیمیت قرار بگیرد. انسان‌ها به خاطر عشق و صمیمیت ازدواج می‌کنند اما همان‌طور که رابطه پیش می‌رود، منازعه بر سر قدرت برای به دست گرفتن کنترل رابطه نیز ممکن است بیش‌تر شود.

گلاسر بیان می‌کند که عشق ناکافی لزوماً آن چیزی نیست که یک رابطه را خراب می‌کند بلکه آنچه باعث از بین رفتن یک رابطه می‌شود منازعه و رقابت بر قدرت است که خود را به شکل کنترل‌گری در رابطه زناشویی نشان می‌دهد. کشمکش برای به دست آوردن قدرت از سوی طرفین، عشق را از کار می‌اندازد و رابطه مشترک با شکست مواجه می‌شود.

ناکامی در به دست آوردن احساس خودارزشمندی ریشه بسیاری از مشکلات بوده و این مسئله در رابطه با سال‌های اولیه زندگی که پایه و اساس خودارزشمندی شکل می‌گیرد، جایگاه ویژه‌ای دارد و اهمیت آن هم برای معلمان و هم برای والدین روشن است.

۴) نیاز به آزادی و خودمختاری

آزادی نیازی است که انتخاب را برای انسان میسر می‌کند. مثل انتقال یا مهاجرت از جایی به‌جای دیگر برای ابراز آزادانه خویشتن، یا احساس خودمختاری درونی و باطنی. حتی در شرایطی که عوامل بازدارنده و سخت محیطی اعمال می‌شود، انسان‌ها می‌توانند همچنان آزادی درونی خود را حفظ کنند، به این معنا که آن‌ها می‌توانند انتخاب کنند که چگونه به شرایطی که در حال تجربه آن هستند پاسخ بدهند.

عدم توانایی کنترل تکانه‌ها و نیز برخی از محرک‌های بیرونی (مثل داروها) می‌توانند نیاز به آزادی را محدود کنند. آنچه ما به‌عنوان آزادی می‌خواهیم این است که از روی اختیار زندگی‌مان را بکنیم و خودمان را به‌طور آزادانه ابراز کنیم و از کنترل و فشارهای غیرضروری و بیرونی رها باشیم. افرادی که این نیاز را در خود بیش‌ازحد معقول حس می‌کنند، از چارچوب‌های قانونی و قیود بیزارند و تمایل دارند طبق قانون خود عمل کنند. بسیاری از کارمندان را دیده‌ایم که از شغل خود راضی نیستند و آن را به زندان تشبیه می‌کنند و تمایل دارند در بازار آزاد به فعالیت بپردازند. این‌گونه افراد تمایل دارند استقلال داشته باشند و خودمختاری یکی از مشخصات بارز آن‌هاست.

۵) نیاز به تفریح

یکی دیگر از نیازهای حیاتی انسان‌ها نیاز به تفریح است تا از این طریق تمایلات روحی و حس آزادی را تجربه کنند. شوخ‌طبعی و پرداختن به احساسات یکی از مشخصات افراد با نیاز تفریح بالاست.

ما تنها موجوداتی هستیم که می‌خندند و احتمالاً تنها موجوداتی که آگاهانه به دنبال لذت و تفریح هستند. در مسافرت و سرگرمی‌های مختلف احتمالاً هزینه‌ای که صرف لذت و تفریح می‌شود بیش از هزینه‌ای است که صرف سایر نیازهای ما می‌شود؛ اما نیاز به لذت و تفریح چیزی بیش از استراحت یا خوش‌گذرانی است. لذت و تفریح یک نیاز اساسی است. تفریح نوعی پاداش ژنتیکی است که در ازای یادگرفتن و آموختن دریافت می‌کنیم. ما به سفر می‌رویم تا بیش از هر چیز به یادگیری بپردازیم. زمانی که به دنیا می‌آییم کمتر از حیوانات سطح بالا چیز می‌دانیم و بیش از همه آن‌ها مجبوریم یاد بگیریم که چگونه نیازهای خود را برآورده کنیم. علم تکامل که جای زیادی را برای شانس و تصادف باقی نمی‌گذارد، لذت و تفریح را به‌عنوان انگیزه‌ای برای یادگیری در نظر می‌گیرد.

آنچه بیش از همه لذت‌بخش است این است که ما چیزی را یاد بگیریم که بتواند به‌خوبی نیازهای ما را برآورده کند. تفریح یک نیاز اساسی در زندگی ماست که خود را در بسیاری از اقدامات ما نشان می‌دهد. افراد بسیار زیادی سالانه برای سفرهای تفریحی و سرگرمی‌های فردی و جمعی پول‌های هنگفتی می‌پردازند. دلیل عمده این‌که بسیاری از روابط طولانی‌مدت، خیلی خشک و بی‌روح می‌شود، این است که تفریح، به‌عنوان نیاز برای یکی از طرفین به‌اندازه طرف مقابل درک نشده یا نادیده گرفته می‌شود.

اهمیت این موضوع که در یک رابطه ممکن است بین نیازها تعارض و کشمکش وجود داشته باشد، همواره مورد توجه است. ممکن است در یک رابطه کشمکش بین نیاز به بقا و نیاز به پیوند و تعلق باشد یا بین نیاز به تعلق و نیاز به قدرت، بین نیاز به تعلق و نیاز به آزادی، یا بین نیاز به تعلق و نیاز به تفریح باشد. وقتی چنین کشمکش‌هایی روی می‌دهد، بر نیاز به مذاکره و سازش برای ارضا نیازها تأکید می‌شود و نکته در اینجاست که بدون گفتگو و سازش هیچ نتیجه و راه‌حل مؤثری وجود نخواهد داشت.

ازآنجاکه این نیازها در تمام انسان‌ها دیده می‌شوند، گلاسر آن‌ها را «برنامه‌ریزی ژنتیکی» می‌نامد. گلاسر معتقد است ما با این دستورالعمل‌های ژنتیکی به دنیا می‌آییم و تمام انسان‌ها از صبح تا شام برای ارضا آن‌ها تلاش می‌کنند. درعین‌حال این نیازها در هر انسانی به شیوه‌ای خاص برآورده می‌شوند که ما به آن‌ها «خواسته» می‌گوییم. خواسته‌ها مجرایی هستند که ما نیازهایمان را به واسطه آن‌ها می‌شناسیم. هر انسانی به دنبال یکسری خواسته‌های مختص خود است. هر فرد همین‌طور که رشد می‌کند و بزرگ می‌شود در تعاملش با خانواده و فرهنگ، برای برآورده کردن نیازهایش، خواسته‌های منحصر به خود را پرورش می‌دهد.

✅ ده اصل مهم تئوری انتخاب

دکتر گلاسر، ده اصل مهم تئوری انتخاب را چنین عنوان می‌نماید و معتقد است با رعایت این اصول می‌توان در ابتدا آزادی و اختیار شخصی را تعریف و سپس بازتعریف نمود.

  • اصل اول: ما مالک هیچ‌کس نیستیم و نمی‌توانیم رفتارهای دیگران را کنترل کنیم. ما فقط می‌توانیم رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.
  • اصل دوم: تمام آنچه می‌توانیم از دیگران دریافت کنیم و به دیگران بدهیم اطلاعات است. این‌که با اطلاعات چگونه برخورد کنیم انتخاب خود ما یا دیگران است.
  • اصل سوم: تمام مشکلات روان‌شناختی طولانی‌مدت، از مشکلات رابطه‌ای سرچشمه می‌گیرند. مشکلات رابطه‌ای تا حدودی علت مشکلات دیگری چون درد، خستگی، ضعف و برخی بیماری‌های مزمن که معمولاً به آن‌ها بیماری‌های سیستم ایمنی گفته می‌شود، نیز هستند.
  • اصل چهارم: مشکلات عاطفی، بخشی از زندگی حال حاضر ما هستند.
  • اصل پنجم: وقایع دردناکی که در گذشته بر ما رفته است، اگرچه بر آنچه امروز هستیم تأثیری شگرف داشته، ولی بازنگری و مرور این گذشته دردناک، بر آنچه امروز لازم است انجام دهیم، یعنی بهبود بخشیدن به رابطه مهم کنونی‌مان، اثر ناچیزی دارد و کمکی به ما نمی‌کند.
  • اصل ششم: ما در ذهن خود تصویری ذهنی از دنیای بیرون داریم که می‌توان آن را دنیای کیفی نامید و ارضای نیازها یعنی واقعیت بخشیدن به این دنیای کیفی.
  • اصل هفتم: می‌توانیم نیازهایمان را فقط از طریق تصویر یا تصاویری که در دنیای مطلوب خود داریم ارضا کنیم. در حقیقت تنها چیزی که وجود دارد رفتار ما است.
  • اصل هشتم: تمام آنچه از تولد تا مرگ از ما سر می‌زند رفتار است. تمام رفتارهای ما یک رفتار کلی است که از چهار مؤلفه به‌هم‌پیوسته عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی تشکیل‌شده است.
  • اصل نهم: رفتارها انتخاب می‌شوند اما از میان چهار المان عمل، فکر، احساس و فیزیولوژی، ما فقط بر روی عمل و فکر کنترل داریم. برای مثال به‌جای استفاده از عبارت من افسرده هستم یا من افسرده شده‌ام، درست آن است که بگوییم: من افسردگی را انتخاب کرده‌ام یا من افسردگی می‌کنم.
  • اصل دهم: تمام رفتارهای کلی، انتخاب هستند اما ما فقط بر مؤلفه‌های عمل و فکر به‌طور مستقیم و بر مؤلفه‌های احساس و فیزیولوژی به‌طور غیرمستقیم کنترل داریم، یعنی با انتخاب شیوه عمل و فکرمان و به واسطه آن‌ها احساسات و فیزیولوژی خود را نیز می‌توانیم کنترل کنیم.

✅ آزمون سنجش نیازهای پایه

تئوری انتخاب معتقد است که همه ما پنج نیاز ژنتیک داریم که توسط آن‌ها برانگیخته می‌شویم. تمام رفتارهای ما هدفمند و برای ارضای یکی از نیازهای ما صادر می‌شود. هنگامی که نیازهای خود را بشناسیم، می‌توانیم تشخیص دهیم وقتی احساس ناخشنودی و ناراحتی داریم کدام نیازها ارضا نشده و وقتی احساس خشنودی می‌کنیم کدام نیازها ارضا شده است.

در تئوری انتخاب انواع آزمون‌ها مانند آزمون نیازها، آزمون توانایی‌ها، آزمون کیفیت رابطه و آزمون سرمایه معنوی تعیین شده است تا بتوان در لحظه به حال خود اشراف داشت.

4.5 2 رأی
امتیاز این مطلب
guest

0 نظر و دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback)های اینلاین
مشاهده همه نظرات