چگونه عاقلانه تصمیم بگیریم؟
افراد باید در زندگی (شخصی، تحصیلی و شغلی) به گونهای تصمیم بگیرند که نتیجهی کارها به حداکثر میزان ممکن برسد. ما چنین تصمیمهایی را تصمیمهای عاقلانه مینامیم. در این متن به شما توضیح خواهیم داد که چگونه با استفاده از الگوی تصمیم گیری عاقلانه، تصمیمهای درستی بگیرید.
✅ تصمیم معقول (عاقلانه)
اگر شخصی بتواند نتیجهی حاصل از تصمیمگیری خود را به حداکثر، یا میزان مطلوب برساند، او را فردی معقول و نوع تصمیم او را عاقلانه مینامیم. گرفتن چنین تصمیمی مستلزم طی ۶ مرحله است که ما آن را هم الگوی تصمیمگیری عاقلانه معرفی میکنیم. این الگو براساس نظریات استیفن پی رابینز در کتاب رفتار سازمانی تهیه شده است.
✅ الگوی تصمیم گیری عاقلانه
الگوی تصمیم گیری عاقلانه ۶ مرحله دارد که با ارائه تعریفی از ماهیت مساله شروع میشود. اگر بین وضع موجود و وضع موردنظر اختلافی وجود داشته باشد، آنگاه گفته میشود که با مسالهای روبرو هستیم. اگر کسی هزینهی ماهانه خود را محاسبه کند و دریابد که در ماه مبلغی بیش از درآمدش به مصرف رسانده، باید مسالهای را تعریف کند. بسیاری از تصمیمات ضعیف بدان علت گرفته شده است که تصمیم گیرنده متوجه واقعیت مساله نشده است و در واقع نتوانسته آن را به درستی شناسایی و تعریف کند.
تصمیمگیرنده پس از ارائه تعریفی از مساله باید شاخصهایی را که برای حل مساله مهم میداند، تعیین کند. او در این مرحله مشخص میسازد که در فرآیند تصمیمگیری چه چیزهایی تاثیرگذار است، در این مرحله علایق، سلیقه و ارزشهای مهم برای شخص تصمیم گیرنده بسیار مهم و حیاتی است.
تعیین این شاخصها و معیارها از آن جهت اهمیت دارد که شخص تصمیمگیرنده مشخص مینماید که چه راهکارهایی مربوط و چه راهکارهایی نامناسب هستند. به ندرت امکان دارد که همهی شاخصهای تعیین شده از ارزش یکسانی برای تصمیمگیرنده برخوردار باشند، بنابراین گام سوم تصمیمگیرنده باید وزندهی و اولویتبندی این ارزشها باشد.
در مرحلهی چهارم، تصمیمگیرنده راهکارهایی را ارائه میکند. راهکارهایی که به نظر میرسد میتوانند جواب و راهحلی برای مساله باشند و موفقیت فرد را تضمین میکنند. پس از ارائهی راهحلها، تصمیمگیرنده هر یک را از راهحلها با جزئیات کامل مورد بررسی قرار میدهد، نقاط قوت و ضعف آنها را پیدا میکند و در مورد نتایج احتمالی آنها فکر میکند.
در مرحلهی نهایی، تصمیمگیرنده باید راهی را انتخاب کند که دارای بالاترین بازدهی (بیشترین مطلوبیت) باشد. این کار از طریق مقایسه راهحلها براساس ضریب یا وزنی که به شاخصها داده شده است، تعیین میگردد و سپس راهحلی که بیشترین امتیاز را به دست آورده، به عنوان راهحل مطلوب انتخاب میگردد.
✅ مفروضات الگوی تصمیم گیری عاقلانه
۱) واضح و روشن بودن مساله: مساله روشن و بدون ابهام است. شخص تصمیمگیرنده فرض خود را بر این میگذارد که دربارهی وضع یا شرایطی که باید تصمیم بگیرد، اطلاعات کامل دارد.
۲) شناخت راهحلها: تصمیمگیرنده اساس فرض خود را بر این میگذارد که همهی شاخصها و ارزشهای تاثیرگذار بر تصمیماتش را میشناسد و میتواند آنها را فهرست کند. گذشته از این، او از نتیجهی هر راهحلی نیز آگاه است.
۳) مشخص بودن اولویتها: در تصمیمات عاقلانه اساس فرض تصمیمگیرنده بر این گذاشته میشود که میتواند شاخصها و راهحلها را بر حسب اولویت مرتب کند و ضریب یا وزنی به آنها بدهد که بیانگر یا منعکسکنندهی اهمیت آنها باشد.
۴) ثبات اولویت: تصمیمگیرنده شاخصها و معیارهایی را انتخاب میکند که تغییر نمیکنند و بر همین اساس ضریبهایی را به آنها اختصاص میدهد.
۵) نداشتن محدودیت زمانی یا هزینه: کسی که تصمیم عاقلانه میگیرد، میتواند دربارهی شاخصها و راهحلها اطلاعات کامل به دست آورد. زیرا اساس فرض خود را بر این میگذارد که از نظر زمانی و هزینه هیچ نوع محدودیتی ندارد.
۶) بالاترین بازده: شخص تصمیمگیرنده راهی را انتخاب میکند که (با توجه به ارزش مورد نظر او) دارای بالاترین بازدهی باشد.
✅ چگونه در تصمیمگیریها خلاق باشیم؟
کسی که میخواهد عاقلانه تصمیم بگیرد، باید خلاق باشد. یعنی بتواند عقاید و نظرات مختلف را با هم در آمیزد و فرآیند عقاید و نظرات مختلف را رسم کند. چرا؟ چون خلاقیت برای او این امکان را به وجود میآورد که بتواند مساله را به صورت کامل مورد ارزیابی قرار دهد و آن را درک کند(جیزهایی را ببیند که دیگران توانایی دیدن آن را ندارند).
به هر حال، خلاقیت از جمله موهبتهایی است که وی را در شناخت راهحلهای امکانپذیر یاری میدهد.
خلاقیتهای بالقوه: بسیاری از افراد دارای خلاقیتهای بالقوه هستند، ولی به هنگام رویارویی با یک مساله (به هنگام تصمیمگیری) نمیتوانند از این تواناییهای بالقوه خود استفاده کنند. فرد برای اینکه بتواند از این موهبت یا قدرت خلاق بالقوهی خود استفاده کند، باید از گیر و دار مسائل روانی نجات یابد و شیوهی اندیشیدن دربارهی مساله را به روشهای گوناگون بیاموزد.
از بدیهیات شروع کنیم. افراد از نظر داشتن خلاقیتهای بالفطره متفاوتاند. نوابغی چون اینشتین، ادیسون، پیکاسو و موتزارت از جمله کسانی بودند که خلاقیتهای استثنایی داشتند. جای هیچگونه شگفتی نیست که این موهبت بسیار نادر است. تحقیقی در این زمینه بر روی ۴۶۱ نفر (مرد و زن) انجام شد، به این نتیجه دست یافت که تعداد افراد خلاق استثنایی به بیش از ۱ درصد جامعه هم نمیرسد. ولی ۱۰ درصد افراد بسیار خلاق هستند و ۶۰ درصد از این موهبت برخوردارند.
در نهایت به این نتیجه میرسیم که اکثر ما افراد خلاقی هستیم. (مشروط به اینکه شیوهی استفاده از آن را بدانیم)
✅ راههایی برای تقویت خلاقیت
گاهی سادهترین اقدام به صورت ارزشمندترین عمل جلوه میکند و این چیزی نیست مگر تقویت خلاقیت. مدارک و شواهد بیانگر این واقعیت است که اگر به فردی آموزش داده باشند که خلاق باشد و به او آموزش داده شود که چگونه از رفتن به مسیرهای مشخص اجتناب نماید، میتواند عقاید بسیار منحصر به فردی داشته باشد.
در واقع، افراد تمایل دارند راهحلهای آشکار را بپذیرند و همین امر مانع از آن میشود که از تواناییهای بالقوه خود استفاده کنند. بنابراین، تنها همین حرف که راهحلهای خلاقانه را جستجو کن افراد را به این وا میدارد (تشویق میکند یا ترغیب میکند) که درصدد ابراز عقاید و نظرات جدید برآیند.
اما اگر پیوسته به یک فرد تلقین گردد که او همواره به دنبال راهحلهای جدید، بدیع و خلاق است، احتمالا فرد مزبور راههای متعدد، خاص و منحصربهفردی ارائه خواهد کرد که دور از باور است.
روش دیگر را مبتنی بر موهبت گوش دادن میدانند. کسی که از موهبت گوش دادن برخوردار باشد، میتواند متوجه ویژگیهای عمدهی راهحلهای قدیمی، کلیشهای و سنتی شود. این فرد هر راهحلی را مورد توجه قرار میدهد. هیچ عقیده یا نظری را رد نمیکند، هیچ موضوعی را کم اهمیت نمیداند و چون همهی حرفها را میشنود و به همهی حرفها توجه میکند، بر تمام محدودیتهای تحمیل شده آگاه میگردد و سپس درصدد برمیآید تا مناسبترین راهحل را انتخاب کند.